معنی جوی مصنوعی

حل جدول

جوی مصنوعی

کانال


مصنوعی

غیرواقعی، ساختگی، غیرطبیعی

غیر واقعی، ساختگی، غیر طبیعی

ساختگی


جوی

نهر

لغت نامه دهخدا

مصنوعی

مصنوعی. [م َ](ص نسبی) صنعتی. عملی. محصول صنعت. آفریده ٔ دست و فکر بشر. مقابل طبیعی و خلقی. || ساختگی.(ناظم الاطباء): دندان مصنوعی، یخ مصنوعی، ابریشم مصنوعی.

عربی به فارسی

جوی

هوایی , جوی

فارسی به عربی

جوی

اندفاع، بالوعه، جوی، قطع


مصنوعی

باطل، دمیه، ماکر

فرهنگ فارسی هوشیار

جوی

رود کوچک، مجرائی که آبرا از آن جهت مشروب کردن زمین عبور دهند حادثه جوی، جنگجوی حادثه جوی، جنگجوی


مصنوعی

در تازی نیامده ساختگی

فارسی به ایتالیایی

مصنوعی

artificiale

فرهنگ عمید

جوی

مربوط به جَو،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

مصنوعی

ساختگی

مترادف و متضاد زبان فارسی

مصنوعی

تصنعی، غیرواقعی، جعلی، دروغین، ساختگی،
(متضاد) حقیقی، واقعی

معادل ابجد

جوی مصنوعی

285

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری